شمال نیوز: مصطفی فقیهی مدیرمسئول پایگاه خبری «انتخاب» در صفحه شخصی اش در فیس بوک نوشت:
شب ۲۱ اردیبهشت ۹۲ بود، ساعت از ۱۲ شب گذشته بود که خبر درخواست ایت الله سیستانی و آیت الله وحید برای کاندیداتوری ایت الله هاشمی به دستم رسید. فی الفور این خبر حساس و مملو از هیجان را در تیتر یک "انتخاب" گذاشتم، تعداد مخاطب در ان ساعت، وحشتناک بود و بسیار عجیب. جامعه، تشنه ی خبری بود که هنوز نیامده بود و گاه و بی گاه تکذیب می شد. ایا هاشمی، پیغام این مراجع تقلید را خواهد شنید؟!
یک ساعتی گذشت، خواستم بخوابم که فرزند ایت الله هاشمی تماس گرفت. تا ان لحظه با او تماسی نداشتم، هر چه بود نشان می داد خبر بدجوری صدا کرده. گله داشت که چرا خبر را بدون هماهنگی زده ام! گفتم منبع خبر، محمد اخوی ایت الله است که در سفر ایشان به نجف و قم و دیدار با این حضرات ، این سخنان را از زبان خودشان شنیده است. تعجب کرد و گفت دوباره تماس میگیرد. در تماس مجددش، خبر "انتخاب" را تایید کرد، اما نگران تکذیب بود، کاملا حق داشت، خبر کاملا غیررسمی بود و صحت و صدقش کفایت نمی کرد، می گفت سایقه نداشته مراجعی چون ایات عظام سیستانی و وحید به چنین مسائلی ورود کنند، پس لاجرم این خبر تکذیب خواهد شد. لحن خبر را اصلاح کردم تا خیلی متهم نشویم ؛ گرچه نه تنها از صحت خبر مطمئن بودم بلکه اطلاع داشتم این دو بزرگوار در پیغام خود صراحت داشته و حتی تندتر از چیزی که فکر می کردیم، در این باره سخن گفته بودند.
صبح فردا اولین خبری که شنیدم تکذیبیه بود. متهم به دروغگویی شدیم، اما کاری نمی شد کرد، پرداختن بیشتر به این خبر مشکل ساز بود. یکی از مشاوران ایت الله تماس گرفت، گفت ایشان از انتشار خبر "انتخاب" بسیار عصبانی هستند.
تماس هایم دهها برابر شده بود. همه پیگیر بودند. در فضای رسانه های مجازی و مکتوب ، همه ی اخبار حول محور کاندیداتوری احتمالی ایت اله بود. اما هنوز خبری نبود. ساعت ۳ بعد از ظهر، با نوه ی ایت الله صحبت می کردم، گفتم چه خبر؟ ناامید گفت که ایشان خوابند! تقریبا مطمئن شده بود که هاشمی نمی اید
بر حسب قراری که چند روز پیش تنظیم شده بود، ساعت ۵ با محسن هاشمی قرار داشتم. همان اول پرسیدم: چه خبر جدید؟ با خیال اسوده و کاملا مطمئن گفت که حاج آقا نمی اید. گفتم هنوز یک ساعتی وقت است، بعید نیست بیایند. خندید...
بحث در مورد مسائل مختلف به درازا کشید، ساعت ۵ و ۳۵ بود که فاطمه هاشمی به موبايلش زنگ زد. می گفت حاج آقا دارد اماده می شود که راه بیفتد به سمت وزارت کشور....